test
test
test
test
test
test
test
test
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
درد را باید همین کنج دل نگه داشت
که امن است و امان
درد را نباید لقمه کرد و با هر کسی همسفره شد
که نامحرمان عادت دارند به
نان خوردن و نمکدان شکستن
لاشخوران همیشه،به مجروحی که
از درد مینالد هجوم میبرند
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مراقب آدم های آرام زندگیتان باشید
آن هایی که گوش میدهند
دیرتر غمگین میشوند
سخت عصبانی میشوند
طولانی دوستتان دارند
کم عاشق میشوند
مهربانی را بلدند ، حواسشان به شماست
درد را به جان میگیرند تا شما را نرنجانند
آن ها همانهایی هستند که اگر دلشان بشکند
دیگر نیستند
نه اینکه کم باشند
دیگر نیستند
قسمت یازدهم
" آرامش "
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
بیخوابی و شوریدگی ناهید هر لحظه بدتر و بدتر میشد
چشمانش گود رفته بود و هر دستی که روی پوستش میکشید کبودی اش تا چند دقیقه باقی میماند
قرص و دارو هم کارساز نبود
از بیخوابی ضعیف شده بود و مدام سرگیجه میگرفت
دیدن وضعیت ناهید، خسرو را پریشان کرده بود و کاری هم از دستش بر نمی آمد و مدام نگاهش میکرد و چشمانش پر میشد و بغضش میگرفت
تنها چیزی که ناهید را کمی آرام میکرد نواختن ویولن بود
نواختن ویولنی که خسرو را نا آرام میکرد و ناهید را آرام
خسرو تمام این نت ها را آماده کرده بود که شاید روزی برای چشمان سرشار از عشق ناهید بنوازد که برای بوسه برق میزند
یا آن نیمه شبی که معاشقه به پایان رسیده و ناهید روی دستانش لم داده است
برای آن بعد ازظهر پنج شنبه ای که ناهید پیراهن کوتاهی پوشیده و در بالکن موهایش را تاب میدهد و خورشید لای گیسویش عاشقی تمرین میکند
برای آن زمانی که
.....
اما حالا با تمام احساسش برای حال ناخوب ناهید مینواخت تا کمی رنگ آرامش بگیرد
حالا تنها دغدغه اش خوب شدن ناهید بود و عاشقی یادش رفته بود
آدم ها وقتی حالشان خوب نیست و دلشان گرفته باید یک نفر را داشته باشند که هر چه در دل دارند برایش بگویند و بگویند و بگویند و آخر از خستگی روی زانویش خوابشان ببرد
حالا نوبت چنگ زدن گیسو و هر از چند گاهی بوسیدن پیشانی ست
که خسرو دل در دلش نبود برای نوازش ناهید
شب از نیمه گذشته بود و عمه فرحناز خوابش برده بود که خسرو زیلویی در حیاط پهن کرد و ناهید کنارش نشست تا شاید بی خوابی اش اندکی رنگ آرامش بگیرد
خسرو ساز را در دست گرفت و ناهید خیره به تصویر فرخ در گوشی تلفن همراهش ،دل سپرد به سازی که غم چندین سال عاشقی و دم نزن در آن جاری بود
خسرو آنشب بی پروا مینواخت و چشمانش را باز نمیکرد که ناهید به رسم گذشته شروع به خواندن کرد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
زن پرسید: اگر خداوند واقعا به ما عشق می ورزد ، پس این همه رنج و اندوه ما در دنیا برای چیست ؟
آنجالی گفت: رنج و اندوه در برنامه الهی، جای خود را دارد. وقتی که کودک تو بیمار می شود، او را مجبور میکنی که داروهای تلخ بخورد و توجهی به فریادها و اشکهایش نمی کنی. روح ما هم بیمار است، خداوند چون مادری مهربان، داروهای تلخ رنج و درد را بر ما نازل می کند، از رنج فرار نکن، سعی نکن از آن بگریزی بلکه با روحیه ای درست آن را بپذیر
رنج در واقع تجربه ای است که زندگی تو را غنی و روحت را تقویت می کند
رنج آیینه قلبت را صیقل می دهد و تو هنگامی در آن بنگری چهره زیبای خداوند را مشاهده خواهی کرد
آن گاه خواهی دانست که در همه این حوادث ، لطف و رحمت نهفته است
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
جی پی واسوانی
be name khoda
created by khengoolestan developer
↓start log↓
prossec for config filiping slider
config fliping slider ok
|
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم